کدام مهم است پیروزی‌ حقوقی یا دستاورد سیاسی؟

ارزش پیروزی های حقوقی ایران در سازمان ملل در برابر آمریکا را می توان با پیروزی های بی مانند فلسطینی ها در برابر رژیم اسرائیل در هفتاد سال گذشته مقایسه کرد.

تهران - تحریریه - ارزش پیروزی های حقوقی ایران در سازمان ملل در برابر آمریکا را می توان با پیروزی های بی مانند فلسطینی ها در برابر رژیم اسرائیل در هفتاد سال گذشته مقایسه کرد.

مخالفت گسترده کشورهای مختلف به ویژه اروپایی‌ها طی این دو روز با اعلام بازگشت تحریم‌های بین‌المللی از جانب آمریکا بی‌درنگ تصویری را در ذهنم تداعی کرد که مواضع بین‌المللی اینچنینی در قبال پرونده فلسطین در طول هفت دهه پس از تاسیس اسرائیل تاکنون ترسیم کرده است. در این هفتاد سال، صدها قطعنامه از نهادهای مختلف سازمان ملل به ویژه مجمع عمومی و شورای امنیت در حمایت از حقوق‌ فلسطینی‌ها و علیه اسرائیل صادر شده است؛ از قطعنامه 194 و 242 گرفته تا قطعنامه 2334 که سال 2016 شورای امنیت صادر کرد و اتفاقا آمریکایِ اوباما هم به آن رای ممتنع داد و به نوعی جانبداری از تصویب آن قلمداد شد. جدا از این قطعنامه‌ها، احکام و آرای مشورتی نیز از دیگر نهادهای سازمان به ویژه دیوان دادگستری بین‌المللی صادر شده است و کشورهای مختلف جهان هم از اروپا گرفته تا چین و روسیه همواره مواضع سیاسی حمایتی قابل توجهی از فلسطین و فلسطینی‌ها داشته‌ و دارند. امروز اگر ایران در قضیه برجام و قطعنامه 2231 اعلام می‌کند که پیروزی‌های سیاسی و حقوقی بزرگی را به دست آورده است، به جرات می‌توان گفت که از زمان شکل‌گیری حقوق بین‌الملل و تاسیس سازمان ملل در سال 1945 تاکنون هیچ کشوری به اندازه فلسطین در عرصه بین‌الملل و خود سازمان ملل پیروزی سیاسی و حقوقی قابل توجهی به دست نیاورده است؛ اما این پیروزی‌ها در طول این چند دهه هیچ برگردانی برای فلسطینی‌ها نداشته است که هیچ، بلکه روز به روز هم زمین‌های بیشتری را از دست داده و اسرائیل نیز بی‌خیال از این همه اعتراضات سیاسی و قطعنامه‌ها و احکام حقوقی جهانی پیش رفته و واقعیتی سرزمینی را ایجاد کرده که عملا تشکیل کشور فلسطینی را ناممکن ساخته است. البته اینجا مقصود فرو کاستن از اهمیت و جایگاه‌ این پیروزی‌ها و قطعنامه‌ها و مواضع حمایتی نیست که در جای خود ارزشمند هم هستند، بلکه تاکید بر این نکته کلیدی است که متاسفانه با وجود پیشرفتی که بشریت در این چند سده اخیر در جهت تنظیم مناسبات میان دول در قالب شکل‌گیری تدریجی حقوق بین‌الملل به دست آورده است؛ اما همچنان روابط بین‌الملل به شکل کلی تابع تئوری قدرت و منافع است و این دو فاکتور است که شکل دهنده اصلی روابط بین کشورهاست. از این رو، با وجود این که یکجانبه‌گرایی آمریکا در بحث برجام با مخالفت گسترده جهانی مواجه شده و به نوعی این کشور را در انزوای سیاسی قرار داده است؛ اما نه این انزوا به معنای بی‌ ثمر بودن این یکجانبه‌گرایی برای آمریکاست، نه به معنای اقبال جهانی به ایران. بلکه تا زمانی که این یکجانبه‌گرایی با پشتوانه دو فاکتور قدرت و منافع دنبال می‌شود، برآیندی عملی دارد که مخالفت‌های جهانی با آن برونداد قابل ذکری ندارند. از این جهت، همین کشورها و قدرت‌های غربی که با فعال‌سازی مکانیسم ماشه اعلام مخالفت کردند، خود بیشترین منافع درهم تنیده را با آمریکا دارند، و به همین دلیل عملا بنا بر الزامات همین منافع عمل خواهند کرد تا بنا به اقتضای مواضع سیاسی و حقوقی‌شان و دقیقا پس از خروج آمریکا از برجام، همین رویکرد را در پیش گرفته و با وجود حمایت سیاسی و حقوقی از این توافق، در یک پارادوکسی آشکار عملا رفتار خود را بر مدار الزامات این خروج تنظیم کردند و به تحریم‌های آمریکا علیه ایران پایبند بوده و هستند؛ تحریم‌هایی که برداشتن آن رکنی از دو رکن برجام بوده و رکن دیگر تعهدات هسته‌ای ایران بود. به احتمال زیاد همین رویکرد را نیز در قبال اعلام آمریکا مبنی بر بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی در سایه تهدیدات آمریکا به تحریم هر کشوری که بر خلاف آن عمل کند، دنبال خواهند کرد و اگر این کشورها و به عبارتی بهتر شرکای برجام در قبال تحریم‌های اقتصادی آمریکا چنان سفت و سخت پایبند بوده و هستند، به طریق اولی در قبال تحریم‌های سازمان ملل که بیشتر بر روی دو برنامه هسته‌ای و موشکی ایران متمرکز است، پایبندتر خواهند بود. پایان/
۱ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۶
کد خبر: 7695

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 4 + 12 =